با ســــــلام...

از معبرهای مجازی ،

تا خاکریزهای فکه و شلمچه,

تنها یک “نیت” فاصله داریم

مراقب باشیم ناممان را از “رزمنده” به کاربر

و “سنگرمان” را به صفحه و پیج ،تغییرندهند

ما افسران جنگ نرم به “سید علی” قول داده ایم

که تمام معبرهای مجازی را فتح 

و پرچم اسلام را بالا نگه داریم...

التماس دعای شهادت...

 ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿

جهت دسترسی بهتر به موضوعات  وبلاگ برروی لینک های زیر کلیک کنید

     مهدویت                        انقلاب اسلامی

   حجاب و عفاف                      دفاع مقدس

   قرآن و عترت                        جنگ نرم

و برای آقایان محاسنشان...

عدد313 یاران امام زمان

بیــــــــــــــا ... 

تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی ...!

چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت ...

چه کوششی ...!

#اللهم-عجل-لولیک-الفرج...  

مزاحمتون شدم ؛

خواستم بگم از گریه هاتون کم کنین

آخه فصلها جا عوض کرده

زلزله و طوفان و وقایع طبیعی هم جای خود

علما هم دارن میرن پیش خدا...

آخه دنیا کثیف شده

حیفِ اون آدمای پاک که هوای این دنیای کثیفو استشمام کنن

و به چشما و عمر ماها هم یارای دیدن و تجربه کردنتون رو بده

دوستتون دارم، زود بیاین دلم گرفته :(

ارفاق کن...

گمنــآمی...

" پــر پــــرواز روحـتـان " را .....

سخت تر از نبودنش

یادآوری آخرین لبخند پسر شهیدش بود…

از آســــمآن چه خبــــر ؟

که تجربه‌اش آرزو شد ...

پدران آسمانی روزتون مبارک ♥

بعد از تقاطع دل و ایمان، یادشان بخیر

پلاکش را برای ما جا گذاشت  

تا روزی بدانیم،  از جنس ما بود

هویتش خاکی بود اما دلش را به آسمان زد !

✅قطع رابطه سیاسی با آمریکا... مبارک

گرامی باد 20 فروردین، روز فناوری هسته ای

ققنوس وار آتش مان می زنند و باز

 بازی ادامه دارد و نوبت به نام ماست

ما تازه بعدِ باختن آغاز می شویم

یك روز از همین وطن آغاز می شویم

شـهــــدا رفـتند تا مـا بمـانیـم . . .

من می گـویم :

آری !

دل را بـایــــد صـافــــ کـــرد !

عکس از دختر آسمونی

کوچه هایمان را به نامشان کردیم ،

که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم

گذرگاه خون کدام شهید است

که با آرامش به خانه می رسیم...

• خاطره فوق العاده ایست ... حتما بخونید
  

♥•٠·˙

نواری از شهید آیت الله دستغیب شنیدم که فرموده بودند:

من می خواهم به تو پبشنهاد یک معامله ای بدهم

که در این معامله سرت کلاه برود ...

منِ دستغیب حاضرم یک جا ثواب هفتاد سال نمازهای واجب

و نوافل و روزه ها و تهجدها و شب زنده داری هایم

را بدهم به تو و در عوض ثواب آن دو رکعت نمازی

را که تو در میدان جنگ بدون وضو پشت به قبله

با لباس خونی و بدن نجس خوانده ای از تو بگیرم!

 اینو که شنیدم یاد خاطره ای از جبهه افتادم

که واقعا از خودم شرمنده شدم ...

شما هم بخونید:

در ادامه ی مطلب...

 ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ....

ادامه در ادامه ی مطلب...

از خنده های پسران اینجا ناراحت نباش،

سپس لبخندی زد و ادامه داد:

و من چقدر آن لحظه احساس سرخوشی کردم،

"چادرت را محکم تر بگیر خواهرم"

 نترس...بگذار گرگها هر چقدر میخواهند زوزه بکشند...

ادامه ی مطلب...

 در مکتبِ امــام حسیــن (ع) ممکــن است

زمــانی آب هــم برای نوشیـــدن نــداشته باشـــیم !

 پـس هنـــوز اوّلِ راهیـــــــــــــم...